اشاره، حجت الاسلام عبد الرسول حسنی اردکانی، اهل سپیدان استان فارس در فروردین 1321 شمسی در یک خانواده مذهبی، معتقد به اسلام و علاقه مند به خاندان عصمت و طهارت به دنیا آمد، پدرش مرحوم حاج عبدالخالق حسنی از معتمدین بازار و به قدری از نظر مذهبی مقید بود که گاهی در غیاب عالم ربانی حجت الاسلام و المسلمین شریف قنوتی اولین شهید روحانیت در هشت سال دفاع مقدس به اقامه نماز در مسجد بازار میپرداخت. دوران ابتدایی را تا کلاس ششم آن زمان پشت سرگذاشته و از میان 36 نفر دانش آموز، رتبه اول را کسب کرد و با وجود اصرار بسیاری از بستگان و دوستان بر ادامه تحصیل او در دانشگاه، خودش و پدرش علاقه مند طلبگی بودند.
آنچه در پی میآید، گفتگوی خواندنی مرکز خبر حوزه، با این روحانی پیشکسوت است که تقدیم ارادتمندان طلایهداران عرصه ترویج و دفاع از مکتب اهل بیت (ع) روحانیت میشود.
*دوران کودکی و انتخاب راه طلبگی
همواره برای پدر و مادرم احترام خاصی قائل بوده و سعی داشتم رضایت آنها را تامین نمایم، پدرم بسیار بر طلبگی من مقید بود و مدام میگفت در عتبات عالیات از خداوند و ائمه اطهار (ع) خواسته است در نسلشان فرزندانی متولد شود که مبلغ دین خدا و در خدمت دین اسلام باشند.
مقدمات را در سپیدان خواندم، بعد به شیراز آمدم، در آنجا مدرسه علمیه ای به نام آقابابا خان وجود داشت که آیت اللهالعظمی مکارم شیرازی و مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و بسیاری از اساتید بزرگ تربیت شده همین مدرسه بودند.
در مدرسه آقاباباخان استاد بزرگواری به نام مرحوم آیت الله موحد وجود داشت که از حضرت آیتالله مکارم شیرازی بسیار یاد میکردند.
ای کاش مرحوم آیت الله موحد زنده بود و شخصیت و جایگاه فعلی حضرت آیت الله مکارم را ملاحظه میکرد ، کتابهای متعدد، درس خارج و توفیقات علمی ایشان را میدید و خوشحال میشد.
* حضور بازاریان در درس تفسیر مرحوم آیتالله موحد
مرحوم آیتالله موحد صبحها تفسیر صافی میگفتند که برخی از بازاریان نیز در این درس تفسیر شرکت میکردند.
تقریباً سه سال در این مدرسه درس خواندم و چند روز قبل از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه، به حوزه علمیه قم آمدم و در همان روزهای اول با آیت اللهالعظمی مکارم شیرازی، آیت الله ربانی شیرازی و بسیاری از اساتید در جلسات شیرازیهای مقیم قم آشنا شدم.
شرح لمعه را در خدمت آیت الله شب زنده دار، رسائل را در محضر آیت اللهالعظمی سبحانی، برخی از مباحث مکاسب را از محضر آیت اللهالعظمی مکارم و بقیه آن را از محضر آیت اللهالعظمی فاضل لنکرانی آموختم، کفایه را نزد حضرات آیات نوری همدانی و مکارم شیرازی و درس خارج را نیز از محضر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی بهره برده و از اساتید دیگر چون محقق داماد و شیخ یحیی انصاری، محمدی گیلانی و شهید مرتضی مطهری نیز بهرهمند شدم ولی بیشترین استفاده را از آیت الله مکارم شیرازی داشتم؛ به نحوی که دو دوره درس خارج اصول ایشان را تقریر کردم، معمولا هر دوره درس خارج اصول ایشان 6 سال طول میکشید و حتی تقریراتی که از ایشان به چاپ رسیده مجموعه ای از تقریرات بنده و مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین امامی است. در درس خارج فقه نیز ابواب صلاه، زکات، ارث، صوم، حدودو دیات و مقداری از مباحث حج را از درس خارج معظم له استفاده کردم که برخی تقریرات آنها موجود است.
در سال 47 حضرت آیتالله مکارم شیرازی کلاسی تحت عنوان فن نویسندگی برگزار کردند که بنده و تعدادی از فضلای حوزه در این کلاس حضور یافته و از ایشان فن نویسندگی را آموختیم.
*همکاری در نگارش تفسیر نمونه
در سال 1350، حضرت آیتالله مکارم شیرازی فرمودند قصد دارند تفسیری به سبک روز بنویسند که پاسخ گوی نیازها باشد، ده نفر ثبت نام کردند که از جمله آنها حجج اسلام والمسلمین قرائتی و آشتیانی و بنده بودیم؛ ایشان آیات را تقسیم میکردند و با استفاده از تفاسیر مختلف آیات را یادداشت کرده و صبحها در محضر ایشان آیات خوانده و تجزیه و تحلیل میشد و تقریبا هر آیه 5 مرتبه کنترل میشد تا برای چاپ فرستاده شود، حدود 16 سال نگارش تفسیر نمونه به طول انجامید و تابستان 1366 آخرین جلد یعنی جلد 27 آن به پایان رسید.
حتی در دوران تبعید حضرت آیت الله مکارم شیرازی به انارک، چابهار و مهاباد نیز همچنان برنامههای تفسیر ادامه داشت؛ به طوری که جلد هفتم را در دوران تبعید خدمت ایشان رسیده و با رهنمودهای معظمله کار تفسیر ادامه پیدا میکرد.
در غنا و محتوای کم نظیر این تفسیر همین بس که امروز تفسیر نمونه در داخل و خارج از کشور میدرخشد، به حدی که جلد اول آن بیش از 50 بار تجدید چاپ شده و برخی جلدها آن نیز به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شده و این تفسیر منبع اصلی بسیاری از کتابها از جمله پاسخ به سوالات در تفسیر نمونه، داستانهای تفسیر نمونه، حج در تفسیر نمونه و ... شده است.
بعد از 16 سال خدمت در تالیف تفسیر نمونه، حدود 10 سال مشغول همکاری در تألیف کتاب پیام قرآن که یک دوره اصول اعتقادات شیعه در قرآن کریم میباشد، شدیم، بعد از آن طی 3 سال کتاب اخلاق در قرآن را تالیف کرده و سپس کتاب اعتقاد ما که 80 نکته درباره عقاید شیعه امامیه است را تالیف نمودیم که به زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده است. همچنین کتاب دیگری به نام« اصول عقاید را این گونه تدریس کنیم» با همکاری حجج اسلام امامی و آشتیانی تالیف کردم، در کنار این تالیفات، مقالاتی همچون مقاله امید به رحمت ، مبارزه حق و باطل را نیز به رشته تحریر در آوردم.
*تدریس در دانشگاه
پس از پیروزی انقلاب و بازگشایی دانشگاهها با تایید جامعه مدرسین حوزه و ستاد انقلاب فرهنگی در دانشگاه تهران و 8 سال در دانشگاه آزاد اسلامی قم دروس معارف 1و2، اخلاق، ریشههای انقلاب و وصیت نامه امام را تدریس کردم؛ البته هنوز هم گاهی در دانشگاهها تدریس میکنم.
همچنین در حوزه شرح لمعه، مکاسب، رسائل و دروس اخلاقی را برای طلاب محترم تدریس میکردم. در کنار فعالیتهای علمی حدود ده سال مسئول سازمان تبلیغات راه آهن استان مرکزی بودم.
در زمان مدیریت آیتالله استادی، حجتالاسلاموالمسلمین آشتیانی از من به عنوان قائم مقام معاونت تهذیب حوزه دعوت کرد تا با ایشان همکاری داشته باشم، این پیشنهاد را پذیرفته و در معاونت تهذیب حوزه علمیه مشغول خدمت شدم و این فعالیت حدود 14 سال به طول انجامید و کارهای ارزشمندی صورت میگرفت.
*ملاقات با آیت الله العظمی خامنهای در ایرانشهر
در ایام تبلیغی همچون طلاب دیگر در شهرهای مختلفی تبلیغ میرفتم، در سال 56 قبل از محرم شخصیتی در شیراز به نام آیت الله مجدالدین محلاتی که هم دوره حضرت آیتالله مکارم شیرازی بودند با من تماس گرفت که مدتی در ایرانشهر تبعید بوده و به آنجا تبلیغ میرفته، ولی امسال نمی تواند آنجا برود؛ بنابراین از من خواست که به ایرانشهر بروم.
محرم آن سال به ایرانشهررفتم، بعد از ظهرها برای جوانان جلسه پاسخ به سوالات فقهی و اعتقادی گذاشته بودم. روز سوم در گوشه حسینه متوجه شدم روحانی سیدی نشسته است، بعد از کلاس به سراغشان رفتم و خود را معرفی کردم، ایشان نیز خودشان را معرفی کردند و گفتند: سید علی خامنه ای هستم و به ایرانشهر تبعید شدهام. ده روز در محضر ایشان بودم و بسیار استفاده کردم، برخی شبها با تعدادی از اهالی محل به منزل ایشان میرفتیم و از بیانات و سخنان معظمله بهره میبردیم، این دوران یکی از بهترین دورانهای زندگیم است.
بعد از پیروزی انقلاب چند بار شرف یاب محضرشان شدم و ایشان نیز با گرمی از من استقبال کرده و محبت داشتند، مخصوصا کتاب پیام قرآن (جلد 9) بحث امامت را که تازه چاپ شده بود تقدیم آقا کردم و ایشان نیز با دیدن آن خیلی خوشحال شدند.
*روحانی باید مانند یک طبیب باشد
مسئله تبلیغ در ترویج و تقویت دین مردم بسیار موثر است، دنیا، دنیای تبلیغات است، این امر در هر جایی باید به تناسب نیاز مردم باشد به عنوان مثال در یک سفر تبلیغی درباره بهائیت سخن میگفتم که حرف آنها و انحرافات آنها چیست، فردی روحانی که از من دعوت کرده بود روزی به من گفت حاج آقا بحث بهائیت خوب است، ولی با توجه به اینکه اینجا بهایی ندارد، ذهن مردم مشغول میشود و اگر بحث را جدا کنید و به مباحث دیگری بپردازید بهتر است، گفتم خیلی خوب شد که به من تذکر دادید و تشکر کردم. نباید فقط محفوظات خود را هر جا که شد بگوییم، روحانی باید مانند یک طبیب باشد، باید ببیند مردم چه چیزی احتیاج دارند، نیاز امروز مردم در این محل چیست و اگر نیاز را تشخیص داد بر طبق آن مباحث را مطرح کند، این گونه مردم بیشتر استفاده میکنند.
به طلاب جوان که تجربه اول آنها است و سال اول ده کتاب همراه خود میبردند و از صبح تا ظهر این کتاب و آن کتاب میگردند تا مطلب پیدا کنند توصیه میکنم، وقتی وارد محل و شهر و روستایی شدید باید با مسئولین آنجا صحبت کنید و مطالبی که نیاز مردم آنجا است را مطرح کنید و بر اساس نیاز آنها حدیث و آیه بخوانید ولو از رو بخوانید ولی صحیح و دقیق بخوانید تا کم کم بر مطالب تسلط پیدا کنید، البته یک مبلغ خوب مطالب جالبی که در گوشه و کنار میشنود را یادداشت کرده و در منبرها به اقتضای زمان و مکان مطرح مینماید.
*علم در حوزه طریقت دارد، نه موضوعیت!
گام اول طلبگی مسئله اخلاق، تهذیب و معنویت است، در دانشگاهها غالبا نمره و درس برای کسب آب و نان بوده و با اهمیت است، ولی در حوزه علمیه علم موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد، یعنی اگر علامه دهر باشیم، ولی دارای اخلاق و معنویت نباشیم نه تنها مفید نیست بلکه خطرناک است« چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا».
امروز شاهدیم برخی از افراد در داخل و خارج از کشور 4 تا اصطلاح طلبگی یاد گرفته به جنگ اسلام میآیند؛ بنابراین گام اول طلبگی مسئله اخلاق و معنویت است، طلبه اگر دارای اخلاق و معنویت باشد، میتواند جامعه را هدایت کند، اما اگر علم داشته باشد، ولی خالی از اخلاق و معنویت باشد، برای جامعه مضر خواهد بود.
*لزوم تلبس طلاب
طلبه را با عبا و عمامه میشناسند، شناخت روحانی با لباسی است که بر تن دارد، طلبه ای که برای تبلیغ میرود، اگر با کت و شلوار برود مردم دید دیگری دارند ولی اگر معمم باشد به عنوان نائب امام زمان(عج) قبولش میکنند؛ بنابراین لباس برای حوزه موضوعیت دارد و طلابی که دارای شرایط هستند باید معمم شوند.
وقتی طلبه معمم باشد، قطعا خودش مسائلی را رعایت میکند، برای حفظ لباس و جایگاه روحانیت هم که شده مجبور است مراعات کند و برخی از گناهان را برای شرم از خلق خدا هم که شده انجام ندهد و مسائل مربوط به لباس را رعایت کند، بنابراین برای طلاب واجد شرایط لباس واجب است.
خوشبختانه در معاونت تهذیب کار خوبی وجود دارد و قبل از صدور مجوز تلبس، با طلاب مصاحبه صورت میگیرد. لزوم مصاحبه نیز کاملا روشن است، در مصاحبه وزن علمی طلاب به دست میآید و مسئولین با سوالاتی که میکنند میتوانند توانایی طلاب را بسنجند.
* آنچه طلاب باید بدانند
بیشترین چیزی که نیاز طلبه است آشنایی با احکام فقهی، نظرات مراجع، آشنایی کامل با قرآن و حدیث و شرح حال علما است. مطالعه شرح حال علما بسیار موثر است و وظیفه را به انسان نشان میدهد، البته مسائل روز نیز باید به اندازه کافی دانسته و در جریان مسائل سیاسی و اجتماعی روز کشور باشد.
* خاطراتی از مبارزات علیه حکومت پهلوی
در دوران طاغوت مشکلاتی وجود داشت و برخی روحانیون حتی لباس عوض میکردند و کت و شلوار میپوشیدند. سه بار به دست ساواک گیر افتادم، ولی بعد آزاد شدم. در محرم 57 در اطراف کاشان، جوشقان قالی پیرامون انقلاب سخنرانی داشتم که متعاقب آن ممنوع المنبر و تحت تعقیب قرار گرفتم و بعد از چند روز مخفیانه از محل بازداشت به کمک مردم فرار کرده و به قم آمدم. حتی به یاد دارم اعلامیه حضرت امام را به شیراز میبردم، این اعلامیهها را در میان جلد کتابهای طلبگی خود جاسازی کرده و با دقت مخفی کرده بودم، وقتی به دست ساواک افتادم هرچه مرا گَشتَند چیزی پیدا نکردند و اصلا به فکرشان نرسید که در میان جلد کتابها را بازرسی کنند. یاد دارم سالهای 56 یا 57 نزدیک انقلاب بود که در خود شیراز زمانی که قصد داشتم برای منبر و سخنرانی به سپیدان بروم، قبل از سوار شدن به ماشین، مرا گرفتند و به مرکز ساواک بردند و از من تعهد گرفتند تا بالای منبر سیاسی صحبت نکنم، ولی من کار خودم را کردم و حتی با فعالیتهای بنده همه مردم شهرستان سپیدان مقلد امام خمینی شده بودند و در دوران تبعید ایشان به ترکیه و فرانسه بنده مسئول رساندن وجوهات مردم این شهرستان به قم و بیت امام بودم و رابط آیت الله پسندیده و شهرستان سپیدان بودم.
* از مراجع تذکر میشنود،ولی اعتنا نمیکند!
به عقیده من باید مردم را بیشتر نگه داشت، نباید کاری کرد که مردم تحت فشار قرار گیرند. باید مسئولین، سعی کنند به هر قیمتی شده مردم را در صحنه نگه دارند، نه اینکه شاهد اشتباهات فاحش برخی مسئولین باشیم.
نباید کار برخی افراد به جایی برسد که تذکر هم از مراجع بشنوند، ولی اعتنا نکند، با اینگونه رفتارها انقلابیون دلسرد میشوند، مسئله گرانی نیز خیلی مهم است مسئولین باید نظارت دقیق داشته باشند و گرفتاریهای مردم را رفع کنند.
این انقلاب را امدادهای غیبی حفظ کرده است، از شهید مطهری شنیدم که میفرمودند، با دکتر بهشتی محضر امام (ره) رفتیم، شاپور بختیار در آن زمان فریاد میزد در یک مملکت دو حکومت نمی شود، ما به امام عرض کردیم نمی گذارند جمهوری اسلامی پا بگیرد، امام مکثی کرد و بعد سرشان را بلند کردند و گفتند آقای مطهری امدادهای غیبی پشت سر ماست و ما قطعا پیروزیم؛ امام یقین داشت که بالاخره پیروزی همراه ما است.
امروز، حوزه گسترده شده و باید کنترل بر ورود طلاب بیشتر شود به عنوان مثال طلاب خارجی و حتی داخلی که وارد حوزه میشوند، باید در پذیرش آنها دقت شود و اساتید اخلاق بیشتر به میدان بیایند و میبایست طلاب مهذب تربیت کرد، اگر حوزه در همین یک مسئله موفق عمل کند، جامعه بیمه میشود.
امام خمینی طلبه ای پاک و مهذب بود که محال را ممکن کرد، کسی بود که شاه را در اوج قدرت به سقوط کشاند، امام در سایه پاکی و تقوایش معجزه آفرید. معنویت ایشان بود که امام را این گونه کرد.
ضرورت توجه به اخلاق در شهرستانها نیز زیاد است و باید از اساتید اخلاق قم برای بهبود وضعیت اخلاقی شهرستانها استفاده کنیم و سعی نماییم اساتید بومی اخلاق تربیت کنیم تا مسائل ضروری اخلاق را برای طلاب تبیین کنند، نیاز شهرستانها به اخلاق، یک نیاز اساسی است و بیشترین تقاضای حوزههای علمیه شهرستانها استاد اخلاق است این مسئله نشان میدهد طلاب برای اخلاق و معنویت اهمیت زیادی قائل هستند؛ البته ارتباط طلاب با علمای دین در اخلاق آنها بسیار موثر است.
*ضرورت حضور طلاب در عرصه نویسندگی
ذوق افراد متفاوت است برخی ذوق منبر یا تحقیق دارند برخی نویسندگی و برخی ... خوب است، هر طلبه ای ابتدا ذوق خود را سنجیده و بر اساس استعداد خود حرکت کند، اگر به نویسندگی علاقه دارد کتابهایی که درباره فن نویسندگی نوشته شده در کنار درسهای حوزوی مطالعه کند و شروع به نوشتن باید، هرچند ممکن است ابتدا خوب ننویسد ولی با ممارست و دقت تبحر مییابد.
به یاد دارم در سال1350که میخواستیم تفسیر نمونه را شروع کنیم به دوستان میگفتم چگونه میتوانیم پا به پای حضرت آیتالله مکارم حرکت کنیم و بنویسیم، ولی به مرور زمان و تمرین و ممارست و دقت فراوان توانستیم تا حدی به این موفقیت دست یابیم؛ بنابراین ذوق نویسندگی و استفاده از کتابهای خوب نویسندگان و تمرین در نوشتن اساس داشتن قلم خوب حوزوی است.
دنیای امروز دنیای علم است و برای ارتباط با این دنیا باید بگوییم و بنویسیم، کتب و مجلات مختلف باید در حوزه نوشته شده و پاسخ سوالات دنیای کنونی داده شود.
* تحول متناسب با نیازها انجام شود
دنیا دنیای ارتباطات بوده و حوزه نیز با این دنیا در ارتباط است و باید متناسب با نیاز دنیا متحول شود، چندی قبل 300 مسئله از دانشگاه اصفهان برای حضرت آیتالله مکارم آوردند که ایشان جواب دهند، زمان قدیم این گونه نبود، امروز با دنیا ارتباط هستیم و قهرا باید مجهز به قلم و زبان باشیم تا خوب اسلام را معرفی کنیم و خود را در دنیا نشان دهیم به ویژه با وجود انحرافات جدید و زهرهایی که میریزند اگر مسلط باشیم اسلام جواب گو است و هرگز به بن بست نمی رسد، منتها باید کاملا در بیان و زبان و قلم مسلط باشیم و با استفاده از منطق قرآن و حدیث خود با دنیا مقابله کنیم.